در دهه شصت فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی به نام دریادار بهرام افضلی داشتیم که تظاهر به ارزشی و انقلابی گری میکرد، هر کس او را میدید شیفته ی ظاهرش و محاسنش میشد. در سخنرانیها ادای آخوندها را در میآورد و خطبه عربی میخواند. او گاهی جهت گزارش از وضعیت نیروی دریایی به خدمت امام میرسید، امام از ادا و اطوارش خوشش نمی آمد و چندان تحویلش نمیگرفت. در مقابل به مرحوم سرتیپ قاسمعلی ظهیر نژاد، فرمانده نیروی زمینیِ وقت که چندان ظاهر مذهبی نداشت و هر روز طبق مقررات ارتش صورتش را تیغ می زد، اما چون صادق و سالم بود، عنایت ویژه به او داشت. حتی به گفته بعضی نزدیکان پس از ارائه گزارش، هنگام رفتنِ ظهیر نژاد، امام یکی دو قدم او را بدرقه میکرد. این برای اکثر اعضای دفتر یک مُعَما شده بود که چرا امام چنین میکند؟
مرحوم آیت الله توسلی از اعضای بیت امام می گوید: یک روز همه فرماندهان دسته جمعی آمده بودند و قرار شد ناخدا افضلی از طرف همه صحبت کند، او باز سخنش را با خطبه عربی شروع کرد، بعد هم دعای فرج ( اللهم کن لولیک... ) را نیز اضافه نمود؛ در اینجا سرتیب ظهیر نژاد سخن او را قطع کرد و با عتاب گفت: آقای افضلی چکار میکنی ؟ مگر برای عوام حرف میزنی؟ زود باش گزارشت را تمام کن و وقت آقا را بیش از این نگیر! در این لحظه امام نیم نگاهی به ظهیر نژاد انداخت و به نشان تایید، لبخند ملایمی بر لبان جاری ساخت. اما در این مرحله نیز باز آن مُعَما برای خیلیها روشن نشد. تا اینکه بعد از مدتی در اردیبهشت ماه 1362 خبر رسید ناخدا افضلی به اتهام همکاری با حزب توده و جاسوسی دستگیر شده و در چند روز آینده محاکمه خواهد شد.( خاطرات توسلی، ص 185 و پا به پای امام ، ج 2 ، ص 108 )
در موارد دیگری نیز بعضی از شیاطین که مدعی ارتباط و دیدار با امام زمان ( عج ) بودند خیلی تلاش می کردند خود را به خمینی کبیر نزدیک کنند، اما امام هرگز آنها را نپذیرفت و شرایطی گذاشت که در جای خود به آن باید پرداخت. امام تا زنده بود یک تنه جلوی این شیطنت ها ایستاد و مانع از نفوذ جریان های انحرافی به ارکان نظام شد.
اما پس از امام از این سیره ، تیز بینی و هوشیاری امام غفلت شد ، به صِرف ظاهر ارزشی و شعار به اصطلاح انقلابی شیفته افراد شدیم ، آدم های نامیزان و مشکوک آمدند یکی پس از دیگری به ارکان مهم نظام و انقلاب نفوذ کردند و در لایه های آن لانه انداختند. نمونه بارز آن سر کرده جریان انحرافی بود که با همان سبک و سیاق دریا دار افضلی وارد میدان شد و با پرچم « اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر...» همه را شیفته و شیدای خود ساخت که تعبیرات کرامت گونه و معجزه آسای بعضی شخصیت های سرشناس حوزوی ، دانشگاهی و سیاسی در باره این فرد نامیزان، بهترین شاهد بر مدعاست.
او در غیاب فیزیکی امام و با ترفندی هایی، تمام شخصیت های اصیل، انقلابیون واقعی و در واقع « حواریون امام » را کنار زد و به جای آنها افرادی شبیه خود، مانند: اسفندیار رحیم مشائی و پرفسور حمید مولانا را جایگزین نمود که ماهیت و هویت اینها هنوز هم در هاله ای از ابهام و سوال قرار دارد و در واقع با این جایگزینی تمام کاسه و کوزهها را به هم ریخت و انقلاب را از ریل اصلی منحرف کرد.
به دنبال آن، ماجرای نفوذ و پدیده جاسوسی در نظام اسلامی شکل گرفت ، گسترش یافت و ریشه دوانید ، چنانکه اغلب جاسوسان در پوشش خبرنگار خارجی و داخلی و فعالان فضای مجازی از طیف های مختلف در این مقطع به صف ایستادند که البته بعضی شناسایی و دستگیر شدند، علاوه اسامی و لیست دانشمندان هسته ای در این دوره به بیگانگان داده شد و ترورها نیز یکی پس از دیگری آغاز گردید.
حاکمیت هشت ساله این جریان اگر چه سال1392 منقرض شد، اما رسوبات فکری و رد پایی که در لایه های مختلف حاکمیتی از خود بر جای گذاشت هنوز نیز هر از چند گاهی خود نمایی می کند. چنانکه سر نخ های آن در ماجراهای امثال خانم کاترین شکدم می تواند مورد دقت و پیگیری باشد. بر فرض اگر این دو پدیده را جُدا و مستقل از هم بدانیم ، لیکن در سبک ، سیاق و تاکتیک خیلی به هم شبیه و نزدیک هستند ، ریا کاری ، انقلابی نمایی ، ادای مناسکی در آوردن ، حضور در هیآت مذهبی و پیاده روی اربعین و ابزاری کردن ریش ، تسبیح ، سجاده و چادر و چفیه که انسان را به یاد ترفندها و شیوه های ناخدا افضلی از نوع جدیدش می اندازد.
در جنگ 12 روزه ، اگر چه از نظر نظامی و قدرت موشکی دست بالا داشتیم و سرداران سلحشورمان درس عبرت بزرگی به دشمنان دادند، اما باید بپذیریم که در زمینه نفوذ و جاسوسی ضعف های جدی داریم و این ماجرا سر دراز دارد و لازم است در رفع و دفع آن تلاش مضاعف، اساسی و تخصصی انجام گیرد.
مرحوم آیت الله توسلی از اعضای بیت امام می گوید: یک روز همه فرماندهان دسته جمعی آمده بودند و قرار شد ناخدا افضلی از طرف همه صحبت کند، او باز سخنش را با خطبه عربی شروع کرد، بعد هم دعای فرج ( اللهم کن لولیک... ) را نیز اضافه نمود؛ در اینجا سرتیب ظهیر نژاد سخن او را قطع کرد و با عتاب گفت: آقای افضلی چکار میکنی ؟ مگر برای عوام حرف میزنی؟ زود باش گزارشت را تمام کن و وقت آقا را بیش از این نگیر! در این لحظه امام نیم نگاهی به ظهیر نژاد انداخت و به نشان تایید، لبخند ملایمی بر لبان جاری ساخت. اما در این مرحله نیز باز آن مُعَما برای خیلیها روشن نشد. تا اینکه بعد از مدتی در اردیبهشت ماه 1362 خبر رسید ناخدا افضلی به اتهام همکاری با حزب توده و جاسوسی دستگیر شده و در چند روز آینده محاکمه خواهد شد.( خاطرات توسلی، ص 185 و پا به پای امام ، ج 2 ، ص 108 )
در موارد دیگری نیز بعضی از شیاطین که مدعی ارتباط و دیدار با امام زمان ( عج ) بودند خیلی تلاش می کردند خود را به خمینی کبیر نزدیک کنند، اما امام هرگز آنها را نپذیرفت و شرایطی گذاشت که در جای خود به آن باید پرداخت. امام تا زنده بود یک تنه جلوی این شیطنت ها ایستاد و مانع از نفوذ جریان های انحرافی به ارکان نظام شد.
اما پس از امام از این سیره ، تیز بینی و هوشیاری امام غفلت شد ، به صِرف ظاهر ارزشی و شعار به اصطلاح انقلابی شیفته افراد شدیم ، آدم های نامیزان و مشکوک آمدند یکی پس از دیگری به ارکان مهم نظام و انقلاب نفوذ کردند و در لایه های آن لانه انداختند. نمونه بارز آن سر کرده جریان انحرافی بود که با همان سبک و سیاق دریا دار افضلی وارد میدان شد و با پرچم « اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر...» همه را شیفته و شیدای خود ساخت که تعبیرات کرامت گونه و معجزه آسای بعضی شخصیت های سرشناس حوزوی ، دانشگاهی و سیاسی در باره این فرد نامیزان، بهترین شاهد بر مدعاست.
او در غیاب فیزیکی امام و با ترفندی هایی، تمام شخصیت های اصیل، انقلابیون واقعی و در واقع « حواریون امام » را کنار زد و به جای آنها افرادی شبیه خود، مانند: اسفندیار رحیم مشائی و پرفسور حمید مولانا را جایگزین نمود که ماهیت و هویت اینها هنوز هم در هاله ای از ابهام و سوال قرار دارد و در واقع با این جایگزینی تمام کاسه و کوزهها را به هم ریخت و انقلاب را از ریل اصلی منحرف کرد.
به دنبال آن، ماجرای نفوذ و پدیده جاسوسی در نظام اسلامی شکل گرفت ، گسترش یافت و ریشه دوانید ، چنانکه اغلب جاسوسان در پوشش خبرنگار خارجی و داخلی و فعالان فضای مجازی از طیف های مختلف در این مقطع به صف ایستادند که البته بعضی شناسایی و دستگیر شدند، علاوه اسامی و لیست دانشمندان هسته ای در این دوره به بیگانگان داده شد و ترورها نیز یکی پس از دیگری آغاز گردید.
حاکمیت هشت ساله این جریان اگر چه سال1392 منقرض شد، اما رسوبات فکری و رد پایی که در لایه های مختلف حاکمیتی از خود بر جای گذاشت هنوز نیز هر از چند گاهی خود نمایی می کند. چنانکه سر نخ های آن در ماجراهای امثال خانم کاترین شکدم می تواند مورد دقت و پیگیری باشد. بر فرض اگر این دو پدیده را جُدا و مستقل از هم بدانیم ، لیکن در سبک ، سیاق و تاکتیک خیلی به هم شبیه و نزدیک هستند ، ریا کاری ، انقلابی نمایی ، ادای مناسکی در آوردن ، حضور در هیآت مذهبی و پیاده روی اربعین و ابزاری کردن ریش ، تسبیح ، سجاده و چادر و چفیه که انسان را به یاد ترفندها و شیوه های ناخدا افضلی از نوع جدیدش می اندازد.
در جنگ 12 روزه ، اگر چه از نظر نظامی و قدرت موشکی دست بالا داشتیم و سرداران سلحشورمان درس عبرت بزرگی به دشمنان دادند، اما باید بپذیریم که در زمینه نفوذ و جاسوسی ضعف های جدی داریم و این ماجرا سر دراز دارد و لازم است در رفع و دفع آن تلاش مضاعف، اساسی و تخصصی انجام گیرد.
- نویسنده : عبدالرحیم اباذری
- منبع :
https://mail.19dey.com/news/91175